تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب با موضوع «راهیان نور» ثبت شده است

۱۹
دی

یادمان شلمچه

بچه‌ها از همین جائی که الآن «یادمانِ شلمچه» شده وارد شدند. پشتِ فَلس‌هائی که حالا حد و مرزِ ما و عراقه؛

 کانالِ اصلیِ ورودِ نیروهای «حسین قنبر» (گردانِ کربلا) همین جا بود و در ادامه، 200 - 300 متر جلوتر بچه‌ها مقابلِ «نونی‌ شکل»‌های عراقی ...!!

شدتِ آتشِ دشمن قابلِ وصف نیست ...!!

قرار بود ما بریم نزدیکی‌های «بوارین» خط رو از «مشهدی‌ها» تحویل بگیریم. حالا چند کیلومتر مانده به اونجا «حسین قنبر» به فرمانده‌ی مشهدی رسیده و باید از همین نقطه، کار و مأموریتِ گردان شروع بشه! بچه‌های «گردانِ مشهدی»‌ها تمام شده بودند!! ... شدتِ آتشِ دشمن و گلوله‌های مستقیم و منحنی و انفجارهای پی در پی،  اونجا را قتلگاهِ دسته گل‌های با غیرتِ مشهدی کرده بود! ... کانال پُر بود از اجسادِ مطهرِ شهدا و کشته‌های عراقی ... مثلِ شلنگِ آبی که می‌خوای باغچه آب بدی، رو سرِ بچه‌ها گلوله می‌بارید! (نه آقا! هنوزم نتونستم اون حجم و شدتِ آتش رو بگم! از روبرو هم می‌بارید، از جناحین هم می‌زدند! ... تو در عمقِ آتشِ عراقی‌ها بودی)

  • Mohammad Abbasi
۲۵
آذر

برو بچه‌های «گردانِ کربلا» بعد از بیست و پنج سال از «کربلای پنج» در جستجوی مقرِ گردانِ کربلا سرگردانِ بیابانِ قائمیه‌ی دزفولند.

  • Mohammad Abbasi
۰۲
شهریور

کانال کمیل

عکس مربوط به اردوی سال 85 / دانشجویان و هنرمندانِ دانشگاهِ «علم و هنر» در زیارت از «کانالِ کمیل»

[روایتِ اخیر در کانالِ کمیل]

... «کانالِ کمیل» کانالِ بچه‌های گردانِ کمیلِ لشکر 27 حضرتِ رسول بود. کانالی که کانالی شد برای پر کشیدنِ بچه‌های گردانِ کمیل. گردانِ کمیل که مشهور بود به گردانِ عاشقان. «ابراهیمِ هادی» هم در همین کانال پر کشید و پرِ پرواز گشود.

ابراهیم هادی

 ابراهیم هادی / «ابراهیم» پا در پای آتش گذاشت!

این کانال، «کانالِ ابراهیم» هم هست. ابراهیم پا در پای آتش گذاشت. بچه‌ها 6-5 روز در دلِ معرکه‌ی آتش و گلوله و تیر و ترکشِ عراقی‌ها ایستادند. مردانه هم ایستادند. با لبِ تشنه؛ بدون آب و غذا و مهمات! گردانِ کمیل گردانِ عاشقان:

  • Mohammad Abbasi
۱۶
مرداد

سلام بر «مهدی» و همه‌ی شهدای تحتِ بیرقِ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ و «سلام بر زین‌الدین‌ها» بر مهدی و مجید.

مجید و مهدی

مجید و مهدی

آبانِ سال شصت و سه، شهید «مهدیِ زین‌الدین» هنگامِ عزیمت به منطقه‌ی سردشت، (به همراهِ برادرش مجید) در جمعِ دوستان و همرزمانش می‌گوید:

"من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!"

 راننده‌شان را پیاده می‌کنند و به ایشان می‌گویند:

"شما لازم نیست بیائید ما خودمان می‌رویم."

و از همراهیِ یکی دیگر از بچه‌ها که قصد داشته با آنها باشد، ممانعت می‌کنند و به شوخی و خنده می‌گویند:

"تو اگه شهید بشی ما جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو تا برادریم و جواب پدرمان با خودمان!"

بعد سوارِ تویوتایشان می‌شوند و از «کرمانشاه» به سمت «سردشت» حرکت می‌کنند و در کمینی که ضدِ انقلاب در جاده‌ی «بانه- سردشت» می‌زند، این دو سردارِ رشید و دو برادرِ نازنین، به شهادت می‌رسند.

  • Mohammad Abbasi
۲۰
تیر

راویِ امسالمون می‌گفت: انسان آمده است تا «هوش»‌یار باشد، نه «گوش»یار!
اگر گوشَت را برای هوشت به کار بردی، بردی! ولی اگر هوشت را برای گوشت بکار بردی، باختی!
انسان باید یاورِ هوشش و هوشش یاورِ گوشش باشد. بعضی‌ها که بی‌هوشند، یاورِ گوششان هستند.
هر چه گوشِشان گفت و شنید باور می‌کنند! این باورِ از این یاور، خطرناک است.

بیسیم چی

«هوش»یارانِ گردانِ کربلا / بیسیم چی‌های عملیاتِ نصرِ 8
از راست: (1) حسین مؤمنی (2) جهانگیر (مهدی) جهانی (3) علی اکبر بیاری (4) مهدی حاجی‌محمدی (5) جواد رئیسی (6) متأسفانه فراموش کردم -دوستان کمک برسونند- (7) محمدحسین آدینه

باورِ از طریقِ گوشِ بدونِ هوش، خطر است. فلذا قرآن کریم می‌فرماید: ... یک گوشِ دیگری لازم است برای یاریِ هوش، برای «هوش»یاری.

آیه‌ی 46 سوره‌ی حج در همین رابطه سخن رانده است:

  • Mohammad Abbasi
۲۴
خرداد

روایتگری

راویِ امسالمون می‌گفت: بعضی وقت‌ها «خدا» برای این‌که بفهمیم «چند مرده حلاجیم» میونِ رابطه‌ی خودش و بنده‌ش سنگ می‌ندازه! تا متوجه‌مون کنه که عمقِ این رابطه چقدره!

  • Mohammad Abbasi
۱۰
ارديبهشت

اولین باری که در مسیرِ پیاده رویِ کربلا قرار گرفتم، رمل‌های بیابانِ بینِ نجف و کربلا را باد آورده بود کنارِ جاده. آنجا آن رمل‌ها و آن بادی که می‌وزید و آن جاده‌ی رو به کربلا، خاطرم را مفتونِ یادِ فکه ‌کرد- این شعر یادگارِ آن جاده است.

به مردانِ مردِ روزگارِ عاشورائیِ جبهه‌های نبرد، به یلانِ مینستانِ فکه، به رزمندگانِ شجاع و شهدای زهرانشانِ آن خطّه، به خانواده‌های شهیدسیرتِ بچه‌ها، به راهیانِ طریقِ عشق‌ورزی، به مسافرانِ راهیانِ نور ... به همه‌ی آنانی که دلشان رملیِ جنونِ فکه است، به تک تکِ اهالیِ آن ریگستان، به گردان‌های کمیل و حنظله و گردان‌های گمنامِ تیپ و لشکرهای دیگر، به برو بچه‌های نازِ سپاه و ارتش و جهاد، به «تو» و هر آن‌کس که دل و ذهنش درگیرِ این نوشته شد!

و به آقا «سید محمدرضا»[1] به غربتیانِ عزیز، به تمامِ معنای دلم، به مردِ میدان و شیرِ رملستانِ فکه که این روزها سالگردِ شهادتِ آن مرد است:

ورامین، آخرین روزها

ورامین / وداعِ آخرین / در کنارِ دلم «سید محمدرضا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • Mohammad Abbasi
۰۳
ارديبهشت

"یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت."

این تفکرِ «حسن باقری»[1] بود؛ "یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت."

شهید غلامحسین افشردی

کی فکر می‌کرد این بچه‌ی ضعیفِ لاغرِ سرِ میزیِ نیمکتِ اول، این غلامحسینِ ریزه میزه! حسنِ أحسنِ حضرتِ امام بشه؟!

کی فکر می‌کرد دانشجوی رشته‌ی دامپزشکیِ دانشگاهِ ارومیه، پروفسورِ ممتازِ دانشگاهِ جنگ و جبهه و جهادِ فی سبیل الله و دفاع از مکتبِ امام بشه؟!

متفکرِ بسیجی یعنی «حسنِ باقری»! یعنی غلامِ حسین که گلوی استکبارِ شرق و غرب را در جبهه‌های جنگِ حق و باطل، فِشُرد!

این که امام می‌گه: "اگر نوای دلنشینِ تفکر بسیجی بر کشوری طنین انداز شد چشم طمعِ دشمنان و جهان‌خواران از آن کشور دور خواهد ‌شد" یعنی نوای دلنشینِ تفکرِ حسنِ باقری‌ها!

...


[1] شهید «غلامحسین افشردی» با نامِ مستعار حسن باقری / در عکس، دانش‌آموزِ نفر اول، از سمتِ چپ

  • Mohammad Abbasi
۲۰
فروردين

برگرفته از yadeayyam-iust.blogfa.com
[با کمی تغییرات و درجِ تصویر]

مسجد ولیعصر

«مسجد ولیعصر» تنها یادگارِ باقی مانده از شهرک ولیعصر - ورودیِ نهرِ خَیِّن

بنظرم اُردوی امسالمون خلاصه شده بود در 24 ساعت آخر، یعنی از شلمچه به بعد! 

و 24 ساعت آخر هم خلاصه شد در روایتگری 3 الی 4دقیقه‌ای «راویِ امسالمون»؛ با این‌که حسرتِ روضه‌ی روایتِ «خَیِّن» به دلمون ماند!

تو همون روایتگری خیلی حرف‌ها زده شد یه قسمتیش این بود که راویمون گفتن:

  • Mohammad Abbasi
۰۹
فروردين

"سخت ترین کار، حسینی شدن است و سخت‌تر از آن حسینی ماندن"!

شهدا و دانشگاه

  • Mohammad Abbasi